جوجه طلایی ما

جان وجانان منی

17ماهگی

سلام نازنین پسرم. این روزا بیشتر وقتم روبا تومیگذرونم و همش باهم بازی میکنیم..بیشتر قایم موشک وبدو بدو و کلاغ پر و.. قربون قد وبالات برم عزیزم. عاشق ماستی...سرسفره تا ماست میاریم  سر وصورتت و با ماست یکی میکنی😊 تا ده میشماریم البته فقط یک و دو و سه و پنج و شش و ده ومیگی😁😁😁 صبح یه سر رفتیم پارک..کمی برف بود. گوله میکردی و تا سه میشمردی وپرت میکردی☺ تقریبا یک ماه مونده به عید .. دوستت دارم عزیزم. اینجا گیر داده بودی که کش مو روببندم برات😂😂😂 جان وجهان منی عزیزم...
25 بهمن 1397

خاله

سلام عزیز دل مامان. دیروز رفتیم خونه آقا جون ومامان نگار😊😊 شب هم رفتیم خونه خاله مرضیه جون😊 هفته پیش یه بار گفتی خاله..ولی شب خونه مرضی جون..همش صداش میکردی آ له..تا میرفت صداش میکردی که بیاد پیشت..تا دلت میخواست شیطونی کردی وهمه کشوهاشو ریختی بیرون😂😉 وقتی دلت باشه چیزی بخوری..با شیرین زبونی میگی اخویم...دلت هم نخواد میگی نه نخویم..😂😂فدای حرف زدنت
12 بهمن 1397

16ماهگی

سلام گل پسرم. این بار هم با چند روز تاخیر.یادداشت 16ماهگیت ومینویسم. اصلا باورم نمیشه این همه از اومدنت گذشته..خیلی بهت وابسته ام وعاشقانه دوستت دارم😊😊 تو هم هر روز بیشتر بغلمی و وابسته تر میشی..که این موضوع یه ذره صدای بابایی ودرآورده ومیگه که من بغلیت کردم. این روزای دلبندمامان. چند بار بایدصدات کنیم تا با لحن شیرینت بگی..بللله وقتی فوتبال نگاه میکنی..با ذوق دستاتو مشت میکنی ومیگی ..گلللللل خیلی شیرین میگی. این روزا که بازارفوتبال داغ و مسابقات آسیایی.. بغل بابایی میشینی ومیزنی رو پات ومیگی اکه هی...یا نوچ نوچ میکنی...بعد هم گللللل خیلی سخته بنویسم که چی میگی😂😂😂😂 چند روز پیش برف میبارید.خاله مرضی جون نشونت داد وگفت برف میباره. ا...
3 بهمن 1397

15ماهگی

سلام دلبندم. مثل همیشه درگیربودم ونتونستم پیام بزارم. یازدهم آذر ماه بدترین خبر وشنیدم. مامان بزرگم فوت کرد😢😢 عزیز دلم تازه دوروز بود یاد گرفته بودی ومیگفتی بهش ننه.. خیلی دلم براش تنگ شده..روحش شاد🌼🌼🌼🌼 واما واسه مراقبت که بردمت12/100کیلو وزنت بود.80سانت هم قدت😊😊 قربون قدت برم. خرابکاری  وشیرین بازیات به اوج رسیده. وقتی حرف میزنی با دستات هم توضیح میدی..ولی من چیزی نمیفهمم وفقط تایید میکنم😁😁 کل خونه پراز اسباب بازی هات شده تا جمع میکنم دوباره میریزی😐😐 امروز 27بار پشت سرهم گفتی بابا ومن هربار واست خوندم..بابا رفته اداره با کفش پاره پاره برا کسری نون بیاره. واقعا دیگه خسته شدم😥😥 دو سه روزه الکی الکی خیلی جیغ میکشی..واین یه خور...
10 دی 1397

14ماهگی

سلام عزیز دلم. سلام گل پسرم. خیلی وقته سری به خاطراتت نزدم.آخه تواین چند ماه درگیری هام زیاد بود. دوتا دندون تخت وچهار تا نیش درآوردی. خیلی اذیت شدی...ونگذریم از اینکه خیلی هم اذیت کردی.اصلا غذا نمیخوردی وهمش بغلم بودی..تب شدید هم داشتی.به هرحال خدا روشکر که خوب شدی..مبارکت باشه عزیزم. 😍😍😍😍😍 این روزای تو.. پراز خرابکاری وشیرین بازیه. هرچیزی که دستت بیاد میزاری در گوشت وبلند بلند میگی..ادو...ادو..🌸 )(یعنی الو..) دیگه..همش میگی دو..ده...وبالعکس...ده ...دو چند روز پیش جورابا وکیفم وبرام آوردی وگفتی..بییم دد...یعنی بریم ددر جان منی😘😘😘 دست خاله فائزه ات درد نکنه بردت پارک ویه ساعت تاب بازی کردی..با این حال باز راضی نمیشدی بیایم خونه....
10 آذر 1397

مسافرکربلا

سلام عزیز دلم. امروز بابایی رو راهی کردیم رفت کربلا.. سفری که همیشه آرزو داشت بره. خدا جونم مواظبش باش. وقتی بابایی رو راه مینداختیم پشت سرش گریه کردی..عزیزم شاید توهم دلت میخواست همراه بابایی بری😔😔 انشاالله سفر بعدی سه نفره میریم.. الان با بابایی تماس گرفتم.کم مونده به مرز مهران برسن. یه خورده نگرانم..وشاید دلتنگ.. آخه این اولین باره که قراره دوری بابایی روتحمل کنیم.. خدا جونم خیلی مواظبش باش. خدا قسمت همه عاشقای زیارت کن. ...
2 آبان 1397

بازم قسمتمون کن

السلام علیک یا ضامن آهو دلم نمیاد بگم خداحافظ آقا..چون دلم میخواد خیلی زود دوباره قسمتمون بشه..بیام زیارتت. یک ساعت دیگه راه می افتیم .از استرس دیشب اصلا خواب به چشمام نیومد.خدا خودش سفرمون وبخیر کنه..همه بسلامت به مقصد برسند. واما گل پسر مامان اصل وقت نماز شلوغ کاری هاش شروع میشد.. یه سرهم به باغ موزه نادریه زدیم.راستش هوا یه خورده سرده.همش میترسم سرما بخوری به همین خاطر زیاد نگشتیم. دیشب گیر داده بودی به ویلچر یه پیرزن همش هلش میدادی😂😂😂 تا صدای مداحی میاد سینه میزنی😊 اینقدراز پر دست خادم ها خوشت می اومد که برات خریدیم😁 ودر آخر ضامن چشمان آهوها به دادمان برس. نایب الزیاره همه بودم..🙏 ...
22 مهر 1397

قدم بردار نازنینم

السلام علیک یا علی بن موسی الرضا(ع) گل پسر مامان هیچ چیز لذت بخش ترازاین نیست که بشینم وراه رفتنت رو ببینم..اونم تو حرم امام رضا. چندتا کفش داری که همشون بهت بزرگن..کلی بازار مشهد وزیر ورو کردیم تا بالاخره یه کفش اندازه ات پیدا کردیم. فدای قدم های کوچولوت..بیمه امام رضا کردمت تا انشاالله زیر سایه اهل بیت قد بکشی وبشی سرباز امام زمان(عج). خدا مهربون نظر لطفت رو روبه ما برگردون وعنایت کن تا بتونم فرزندی صالح تربیت کنم. زیربارون تو حیاط جامع رضوی دعای گوئه همه بودم.. راستی..این روزای تو. موقع نماز خوندن غیرقابل کنترل میشی همش میری سمت مهر ها ومیزاری تودهنت..میری سمت بچه ها و هاااا میگی بهشون😂😂😂 یه سررفتیم پاساژ غدیر تا کفش بخریم برا...
21 مهر 1397

سوپرایز

سلام گل پسرم. انشاالله قراره فردا صبح راه بیافتیم بریم قم بعدهم مشهد پابوس امام رضا. خیلی خوشحالم.ساعت 8بود که داشتم وسایلو آماده میکردم که زنگ خونه رو زدن..یه اتفاق خوبی افتاد . خاله فائزه جون از تهران اومده بود.از ذوقم همچیین جیغی کشیدم که هم تو ترسیدی هم بابا جونت...آخه بهترین اتفاق افتاده بود وحسابی دلم براش تنگ شده بود. تا ساعت 1شب با هم بازی کردین. . حالا هم من بیدار شدم تا بقیه وسایل وآماده کنم. خدای مهربون ممنون بخاطر نگاهت لطفت کرمت.. بیشتر هوامونو داشته باش..مخصوصا خواهر گلم.
17 مهر 1397