جوجه طلایی ما

جان وجانان منی

روزها با هم بودن😊

سلام عزیزترینم این روز ها بیشتر خونه ایم و بخاطر کرونا جایی نمیریم..واقعا دیگه خسته کننده شده..دوری از کسایی که دوستشون داریم ..موندن تو خونه اونم تو این فصل زیبا که همه دلشون میخواد برن تو دل طبیعت وتفریح.... چقدر حیف که این روزا داره اینجور سپری میشه. واما به تو گل پسر حق میدم که گاهی کلافه بشی ونق بزنی اما بدون که مامان وبابا همه ی سعیشونو میکنن تا تو گل پسر از مریضی دورباشی..وهر کاری از دستمون بر بیاد واسه سرگرم کردنت انجام میدیم.. شده ساعتها نشستم کنارت وتو ماشین سواری کردی..مثلا تاکسی داری..منو تا یه مسیر میرسونی بعد کرایه هم ازم میگیری😂😂 پلیس بازی و بدو بدو و قایم موشک و... اینکه الاکلنگ میشم وسوارم میشی بماند😂😂 عزیز دلم بزرگ شد...
25 شهريور 1399

عمه شدنم مبارک😊

سلام به گل پسری مامان وبابا این روزا بی صبرانه منتظر اومدن یه فرشته کوچولو بودیم.. به قول شما..حسین میخواد از بهشت بیاد..وقتی ازت پرسیدم بهشت کجاست؟ گفتی ..آب زیاد داره😂😂موز داره😂😂😂 فدای توضیح دادن هات بشم😍 ماه خرداد پر از تولدهای عزیزانم بود..(چهارم تولد دایی جون محمد..پنجم تولد زندایی..😊).وحالا دهم خرداد تولد گل پسرشون حسین🌷🌷🌷🌷 چه خانواده خردادی ایی😅 از صبح منتظر بودیم تا زندایی وپسر گلش ومرخص کنن تا بریم عیادتشون.. اینم عزیز دل عمه و رفیق گل پسرم😊 16خردا د هم مراسم شب هفت واسم گذاری و عقیقه کردن بود.. فدات بشه عمه..یه خورده بی تابی میکردی. خدا حفظت کنه..دوستت دارم. واما گل پسرم این روزا خیلی شیطون شده و بیشتر از همیشه دلبری...
19 خرداد 1399

عید فطر سال 1399

سلام عزیزترینم واقعا امسال سال عجیبی بود..سالی که قدر خیلی چیزایی که داشتیم والان میدونیم..بغل کردن ودیدن وبوسیدن عزیزامون...وای که چقدر دلم برای یه روز بدون کرونا تنگ شده..😢😢 خدای خوبم ماه مبارک رمضان تموم شد وخیلی از حسرت ها روبه دلمون گذاشت..حسرت دعا ی دسته جمعی و هیئت و... کمکمون کن و عیدی همه ما نجات از این ویروس قرار بده...آمین واما گل پسر مامان،با رعایت همه نکات بهداشتی یه سر بردمت پارک.. ودیگه کل روز خونه بودیم.. چند روز دیگه حسین(پسر دایی محمد)هم به دنیا میاد...به قول تو از بهشت میاد..و لحظه شماری میکنی که بیاد وباهاش بازی کنی😂😂 قرار شده اسباب بازی بهش بدی وبغلش کنی..کلی نقشه براش کشیدی.. روزی چند بار نقش حسین وبازی میکنم..ال...
4 خرداد 1399

ماه مبارک رمضان سال1399

سلام عزیزترینم.. این روزهای ما همه چیزمون همه برنامه هامون گره خورده با  ویروس  کرونا.. همش میگی میرم کرونا رو شکست بدم..وبا شمشیر به هوا میزنی... گل پسرم.این روزا از خونه موندن کلافه شدی ..ولی چاره چیه باید مراعات کنیم. دیروز عصری خاله بازی بازی زنگ زد وازمون خواست که باهاشون بریم بیرون و یه دوری بزنیم..اول گفتم نه.ولی اینقدر مظلومانه ازم خواستی که بریم دلم نیومد بگم نه...گوشه چشاتو نازک کردی وگفتی بگو میایم دیگه😉😉 اینقدر با ناز وادا حرف میزنی ودلبری میکنی که حد وحساب نداره😘😘 مثل همیشه این دلبری هات موقع خوابوندنت بیشتر هم میشه..همش دنبال یه نوضوع برای تعریف کردن میگردی که یه خورده دیر تر بخوابی..مثلا ساعت 12:30بشه یک شب😂😂 ب...
16 ارديبهشت 1399

تولدت مبارک بابایی

سلام گل پسرم. امروز تولد بابایی...مبارک باشه😍😍 دیروزاز صبح زود بیدار شدی و همش بهونه میگرفتی منم که یه عالمه کار داشتم و واسه شام مهمون دعوت کرده بودم .. دست خاله فایزه وخاله مرضی جون درد نکنه که اومدن کمک😊😊 تم تولد آقامون و درست کردم و کیک هم درست کردیم و تقریبا همه چیز آماده شد تا یه سوپرایز واسه بابای خوبت داشته باشیم..تواین مدت که ویروس کرونا اومده..خیلی بابایی نگرانه ،چون مجبوره بره سرکار،با اینکه خیلی رعایت میکنه اما باز نگران ماست...واین جشن و واسه قدر دانی از همه سختی ها وزحمت هایی که واسه خاطر ما تحمل میکنه گرفتیم.. گل پسرم ..تا دیوار و تزیین کردم..خندیدی وگفتی:ااااا  جان جانه😅😅😅😂😂 منظورت بهنام بانی بود😂😂زیاد از آهنگ های ر...
3 ارديبهشت 1399

نیمه شعبان سال1399

سلام عزیز دلم.. چه برنامه هایی واسه امسال داشتیم واسه لحظه به لحظه اش فکر کرده بودم..همش منتظر بودم بهار از راه برسه وببریمت بیرون تو زمستون که بخاطر آنفولانزا جایی نرفتیم تا خدایی نکرده تو مریض نشی..همش بهت قول دادم بهار که از راه برسه همه جا میبرمت...(لعنت بهت کرونا)... که خیلی ها رو داغدار کردی خیلی ها روتنها وخیلی ها رو بدقول😯😯😯 هر سال نیمه شعبان تو پارک کنار خونمون یه جشن حسابی وبزرگ برگزار میشد ولی....بی خیال میدونم این روزا هم میگذره.. ولی ما بلدیم چه جوری بهمون خوش بگذره. ساعت 21قراره عاشقی داریم..قراره همه بیان پشت بوم وبالکن و یامهدی ادرکنی بگن.. من وگل پسرم هم رفتیم بالکن..قربونت برم که نمیتونستی ادرکنی وخوب تلفظ کنی. ولی ای...
22 فروردين 1399

سال 1399مبارک

سلام عزیز دلم. ساعت 5صبح بیدار شدم ومشغول چیدن هفت سین .. اما امسال خیلی با سالهای دیگه فرق میکنه..بوی بهار با این ویروس ناخوشایند شده..خیلی دلگیر وناراحت کننده. ولی وجود نازنین تو پسر عزیزم همه ی این مشکلات وناراحتی ها روبرام آسون میکنه.. وامیدوار به روزهای روشن وشاد که به امیدخدا زودتر سربرسه... ساعت 6:10دقیقه بیدار شدی ..گفتم عید شده عزیزم...خوابت می اومد اول نگاه کردی وگفتی عید نشده...بعد دوباره با خوشحالی بلند شدی نشستی گفتی عید شده😀😀😀😀 بالاخره ساعت 7صبح سال تحویل شد... سال نو مبارک قند عسلم. ...
2 فروردين 1399

روز مرد😍....و تولدم😊

سلام به مرد کوچیک زندگیم😚😚😚 امسال میلاد امیرالمومنین حضرت علی علیه السلام....مصادف شده با روز تولد من😂😂😂 همسفر زندگیم وجود نازنین تو بهانه زیستن است تو زیباترین حضور عاشقانه در زندگی من هستی عاشقانه و بی نهایت دوستت دارم بیش از آنچه تصور کنی روزت مبارک😘😘 واما دیشب با کمک گل پسرم کلی کاپ کیک وشیرینی کشمشی که بابایی دوست داره درست کردیم..دست بابایی درد نکنه که واسمون کیک خریده بود.😊😊😊 همش میگفتی تولدت مبارک مامان جون...ازصبح به آقا جون ودایی جون وبابایی هم چند بارزنگ زدی وروزشونو تبریک گفتی.. نمیدونم چرا روز تولدم دلم میگیره اصلا حرف اینکه سنم رفته بالا و...نیست..یه جورایی میشم حتما باید گریه کنم تا آروم بشم...دیروز یهو دلم گرفت واشکم سرا...
19 اسفند 1398

روزمادرمبارک

سلام عزیزترینم. 26بهمن سال 98 مصادف با میلاد پربرکت خانم فاطمه الزهرا ..وروز مادر مادرعزیزم روزت مبارک..همه ی مادرای عزیز روزتون مبارک... صبح که از خواب بلند شدی گفتم محمدکسری امروز روز مامانیه....مثل همیشه با نگاه مهربونت..زل زدی بهم وسرتو کج کردی گفتی..روزت مبارک ..همین نگاه وخنده توچشمای خوشگلت واسم یه دنیا ارزش داره وباهیچ چیز عوضش نمیکنم... وامااااا چی بگم از شلوغ کاری ودلبری هات. دیروز بهم گفتی مامان بریم حموم خوشگل بشم..گفتم شما خوشگل هستی...با ناراحتی گفتی. نه هستم...😅😅😅😅😅😂😂😂😂 هر چی میگم...هستی...میگی :نه هستم.... سراینکه چه لباسی بپوشی تابریم بیرون یه خورده اذیت میکنی..ومیگی اینو دوست ندارم😓😓آخه فسقل توچی حالیته😂😂 چند روز پی...
28 بهمن 1398

عزیزترینم

سلام به پسر نازنین ومهربونم. امروز مرضی جون وآقا جون مهمونمون بودن..هیچ جوره راضی نمیشدی تا برن وهمش با خاله بپر بپر بازی میکردی..بالاخره با وعده های مرضی جون که گفت بازم میایم وناراحت نشو..راضی شدی.. امروز ناهار آش ترش گذاشتم..که اصلا خوشت نیومد ونخوردی😐😐 وقتی مشغول کاریم ازم میخوای باهات بازی کنم یابغلت بگیرم.درجواب میگم بزار این کاروانجام بدم..بعدچند لحظه ..خیلی با مزه همون فعل رو به زبون خودت میچرخونی وپشت سر هم ازم میپرسی..مثلا غذا میپزم= پزیدی؟ میچسبونم= چبسوندی؟ کارانجام میدم=اجام دادی؟ واگه کارم تموم شده باشه..باخوشحالی میگی حالا بغلم کن...حالا بیا بازی... بخاطراین حواس جمع بودنت هیچ وقت نمیشه قول الکی بهت بدم😂😂 بیشتراز دوسه ...
2 بهمن 1398