جوجه طلایی ما

جان وجانان منی

سیزده بدر

هر سال یک رسم قدیمی بهانه می شود برای ما ایرانیان تا   روز سیزدهم فروردین را در کنار هم در   آغوش طبیعت بگذرانیم. دور هم بنشینیم گل بگوییم و گل بشنویم و گلها را تماشا کنیم.   یک روز خوش برای بچه ها که قایق بسازند و از بالای جویبار ول کنند تا روی آب بلغزد و پایین بیاید. یک خاطره شیرین مثل هندوانه ای که تن به آب زده تا خنک شود. یک تست هوش برای پدر که چطور توپ را از لابه لای شاخه های درخت بلند بیاورد پایین و...   این روزهای شیرین باید همیشه در خاطرمان بماند.    تا هرگز دلمان نیاید درختی را از ریشه در بیاوریم و دیواری به جایش سبز کنیم.     تا هوای هوا را بیشتر داشته باشیم و لبخند آب را نخشکانیم.   امروز دستمان را ب...
13 فروردين 1398

آغازسال 1398

سلام فرشته کوچولوی مامان الان با خاله فائزه تو  پشت بوم نشستیم...انگار مجبوریم..از فرط سرما چسبیدیم به هم ویه پتو هم کشیدیم رومون😂😂😂 گل پسرم پیش مامان نگار خوابیده.. امروز دومین روز از سال 1398بود. عزیز دل مامان هم خوشتیپ شده هم شیرین زبون..هر چی میگیم تکرار میکنه..اسم همه رو صدا میکنه..امروز اومدیم خونه آقا ومامان نگار که تا الان موندنی شدیم.. عزیز دلم سال خوبی داشته باشی.دوستت دارم عاشقتم.. در ضمن دیروز هشتمین سالگرد ازدواجمون بود..مبارکمون باشه..با بودن تو خوشبخت تراز همیشه ایم.. ...
3 فروردين 1398

تولدم مبارک

تولدمه دیگه😄😄😄 کاش باور داشتیم هر روز که بیدارمیشیم تولدمونه..هر روز که خدای مهربون به ما مهلت زندگی کردن میده..اما حیف که ما فقط سالروز تولدمون وجشن میگیریم.. امروز 32سالم شد..رقم بالاییه😂😂 نه واسه من که عاشقم..عاشق همسر مهربون وپسر عزیزم..تو افکارم هیچ وقت این لحظه رو فکر نمیکردم..هیچ وقت این همه خوشبختی و حس نکرده بودم.. هر روز که میگذره پیرتر میشم..پیر نه بزرگتر درست تره😊😊 پا به پای پسرم بچگی میکنم وباهاش بازی میکنم...خدا جون به خاطر همه چیز شکرت...دوستت دارم راستی یه هدیه به یاد ماندنی از پسر مهربونم. وقتی ازت میپرسم مامان وچند تا دوست داری میگی...دهتا....یعنی واسه من یه دنیاس...😙😙😙😙😙😙 دوروزه اگه حوصله ات بگیره بهم میگی مامان جون😄😄😄 ...
19 اسفند 1397

روز مادر

،،،،مادر،،،نوشته میشود،اما عشق خوانده میشود صبر خوانده می شود. محبت خوانده می شود. ودلیلی برای ادامه زندگی خوانده می شود. ،،،مادر،،،نوشته می شود. ومیتوانی با همین کلمه چهار حرفی زندگی را معنا کنی. مادر عزیزم روزت مبارک🌹🌹🌹🌹🌹 روز همه مادران سرزمینم مبارک🌼🌼 مادر بودن حس خوبیه..ولی کاش مادر خوبی باشم برات عزیزم. خیلی دوستت دارم.خدا جون ممنون که این لطف ودر حقم کردی که حس مادر بودن رو بچشم..یا فاطمه الزهرا حواست به هممون باشه😊😊.. واما این روزای تو...خیلی شلوغ کار شدی..و از قبل بدخواب تر وکم خواب تر. دیروز خونه مامان نگار همه مشغول تعریف بودیم که عزیز وصدا زدم..دیدی جواب منو نداد..داد زدی عزیز...خیلی شیرین گفتی.. به حلما ونازنین هم میگی آجی. خیلی...
18 اسفند 1397

عزیز دلم

سلام به فرشته کوچولوی من که دنیای من وبابایی رو زیبا کردی. سوم اسفند...یه اتفاق جالب ودوست داشتنی که هیچوقت یادمون نمیره. برای اولین بار بابایی رو صدا کردی. بزار تعریف کنم. توآشپزخونه مشغول بودم که بابایی روصدا کردم.یاسر...بابایی هم تلویزیون نگاه میکرد ومتوجه نشد.یهو گفتی... اوسر... دوباره صدات کردم. پشت سرم دوباره گفتی اوسر...وای که چه لذتی داشت..خوش بحال بابات😂😂😂 دیگه...مرضی جون هم میگی(مضی دون)آقا رو میگی(قاقا).. خیلی حرف میزنی ..حیف که نمیشه بنویسم چیا میگی... بهت میگم گوشت وبیار..ودر گوشت میگم.. خیلی دوستت دارم ..عاشقتم😊😊 توهم ناز میکنی برام. مشغول مرتب کردن کشوم بودم که دیدم همش با خودت میگی..چش چش...دیدم یه مداد برداشتی ورو...
6 اسفند 1397

17ماهگی

سلام نازنین پسرم. این روزا بیشتر وقتم روبا تومیگذرونم و همش باهم بازی میکنیم..بیشتر قایم موشک وبدو بدو و کلاغ پر و.. قربون قد وبالات برم عزیزم. عاشق ماستی...سرسفره تا ماست میاریم  سر وصورتت و با ماست یکی میکنی😊 تا ده میشماریم البته فقط یک و دو و سه و پنج و شش و ده ومیگی😁😁😁 صبح یه سر رفتیم پارک..کمی برف بود. گوله میکردی و تا سه میشمردی وپرت میکردی☺ تقریبا یک ماه مونده به عید .. دوستت دارم عزیزم. اینجا گیر داده بودی که کش مو روببندم برات😂😂😂 جان وجهان منی عزیزم...
25 بهمن 1397

خاله

سلام عزیز دل مامان. دیروز رفتیم خونه آقا جون ومامان نگار😊😊 شب هم رفتیم خونه خاله مرضیه جون😊 هفته پیش یه بار گفتی خاله..ولی شب خونه مرضی جون..همش صداش میکردی آ له..تا میرفت صداش میکردی که بیاد پیشت..تا دلت میخواست شیطونی کردی وهمه کشوهاشو ریختی بیرون😂😉 وقتی دلت باشه چیزی بخوری..با شیرین زبونی میگی اخویم...دلت هم نخواد میگی نه نخویم..😂😂فدای حرف زدنت
12 بهمن 1397

16ماهگی

سلام گل پسرم. این بار هم با چند روز تاخیر.یادداشت 16ماهگیت ومینویسم. اصلا باورم نمیشه این همه از اومدنت گذشته..خیلی بهت وابسته ام وعاشقانه دوستت دارم😊😊 تو هم هر روز بیشتر بغلمی و وابسته تر میشی..که این موضوع یه ذره صدای بابایی ودرآورده ومیگه که من بغلیت کردم. این روزای دلبندمامان. چند بار بایدصدات کنیم تا با لحن شیرینت بگی..بللله وقتی فوتبال نگاه میکنی..با ذوق دستاتو مشت میکنی ومیگی ..گلللللل خیلی شیرین میگی. این روزا که بازارفوتبال داغ و مسابقات آسیایی.. بغل بابایی میشینی ومیزنی رو پات ومیگی اکه هی...یا نوچ نوچ میکنی...بعد هم گللللل خیلی سخته بنویسم که چی میگی😂😂😂😂 چند روز پیش برف میبارید.خاله مرضی جون نشونت داد وگفت برف میباره. ا...
3 بهمن 1397

15ماهگی

سلام دلبندم. مثل همیشه درگیربودم ونتونستم پیام بزارم. یازدهم آذر ماه بدترین خبر وشنیدم. مامان بزرگم فوت کرد😢😢 عزیز دلم تازه دوروز بود یاد گرفته بودی ومیگفتی بهش ننه.. خیلی دلم براش تنگ شده..روحش شاد🌼🌼🌼🌼 واما واسه مراقبت که بردمت12/100کیلو وزنت بود.80سانت هم قدت😊😊 قربون قدت برم. خرابکاری  وشیرین بازیات به اوج رسیده. وقتی حرف میزنی با دستات هم توضیح میدی..ولی من چیزی نمیفهمم وفقط تایید میکنم😁😁 کل خونه پراز اسباب بازی هات شده تا جمع میکنم دوباره میریزی😐😐 امروز 27بار پشت سرهم گفتی بابا ومن هربار واست خوندم..بابا رفته اداره با کفش پاره پاره برا کسری نون بیاره. واقعا دیگه خسته شدم😥😥 دو سه روزه الکی الکی خیلی جیغ میکشی..واین یه خور...
10 دی 1397

14ماهگی

سلام عزیز دلم. سلام گل پسرم. خیلی وقته سری به خاطراتت نزدم.آخه تواین چند ماه درگیری هام زیاد بود. دوتا دندون تخت وچهار تا نیش درآوردی. خیلی اذیت شدی...ونگذریم از اینکه خیلی هم اذیت کردی.اصلا غذا نمیخوردی وهمش بغلم بودی..تب شدید هم داشتی.به هرحال خدا روشکر که خوب شدی..مبارکت باشه عزیزم. 😍😍😍😍😍 این روزای تو.. پراز خرابکاری وشیرین بازیه. هرچیزی که دستت بیاد میزاری در گوشت وبلند بلند میگی..ادو...ادو..🌸 )(یعنی الو..) دیگه..همش میگی دو..ده...وبالعکس...ده ...دو چند روز پیش جورابا وکیفم وبرام آوردی وگفتی..بییم دد...یعنی بریم ددر جان منی😘😘😘 دست خاله فائزه ات درد نکنه بردت پارک ویه ساعت تاب بازی کردی..با این حال باز راضی نمیشدی بیایم خونه....
10 آذر 1397