جوجه طلایی ما

جان وجانان منی

گردش یه ساعته

سلام عزیزترینم.. واقعا ازت ممنونم ...میدونم از این وضع خسته شدی ..کلافه شدی..اما باز حرفمو گوش میدی و صبوری میکنی. بالاخره بعداز چند ماه تو خونه موندن..تصمیم گرفتیم یه ساعت بریم بیرون..البته با رعایت اصول بهداشتی. فدات شم که انگار از قفس آزاد شده بودی..آب بازی کردی و این ور اون ور میدویدی..خیلی بهت خوش گذشت.هرچند با اینکه همش حواسم بهت بود باز افتادی توآب😐 فقط امیدمون اینه که این ویروس از بین بره وزتدگی روال عادی خودشو پیدا کنه..واقعا خیلی این روزا سخت میگذره..هرروز اخبار بدتر از دیروزه😢😢 بی خیال...من وتو وبابایی کنار همیم و حواسمون به هم هست..والبته عزیزانمون که همیشه براشون آرزوی سلامتی داریم.. ...
26 آبان 1399

عروسی بازی بازی😅😍

خواهر عزیزم، ازدواج قدم بلندی در زندگیست و مـن ایمان دارم با سرمایه‌ های ارزشمند وجودت، این قدم بلند را هم در کنار همسفر زندگی‌ ات، به سلامت برخواهی داشت. ازدواج‌تان فرخنده باد. سلام گل پسرم.. هشتم آبان ماه..روزی بود که خاله جون و فرستادیم رفت به خونه بخت وعشقش.. خدا میدونه چه برنامه هایی داشتیم واسه جشن عروسیش..اما چه میشه کرد باید مراعات کنیم..چون سلامتی از همه چیز مهمتره.. باحضور خانواده دوطرف این دوتا عاشق و تا خونه شون بدرقه کردیم..امیدوارم همیشه سلامت وشاد و پراز احساس خوشبختی باشین. دوستت داریم بازی بازی😅😅😅...
26 آبان 1399

تولدت مبارک گل پسرم😊

سلام به عزیزترینم.. توآمدی تا زمینم را ،آسمان کنی ومرا بالبخندهایت هزاران بار در آن ،اوج دهی توآمدی تا رویای وجودم را به زیباترین شکل ممکن تعبیر کنی.. عزیز دلم سومین بهار زندگیت پر زشادی و لبخند و هزاران اتفاق خوب باد..تولدت مبارک😊😊😊😍😍😍 22شهریور سال 1396 وهیچ وقت از یاد نمیبرم...ساعت 22:00 برای اولین بار به آغوش گرفتمت..باورکردنش یه خورده سخت بود..بعداز اون همه سختی ودرد...با وجود تو همه چیز تموم شد واز خوشحالی دلم میخواست پرواز کنم....فقط میگم خدا جونم شکرت به خاطر این همه لطف و بخشندگیت... بخاطر تولدت که مقارن با ماه محرم شده..برات جشن نگرفتیم..فقط بخاطر اینکه ثبت خاطرات بشه با بابایی رفتیم بیرون وچند تا عکس ازت گرفتیم.. به هر کی...
25 شهريور 1399

روزها با هم بودن😊

سلام عزیزترینم این روز ها بیشتر خونه ایم و بخاطر کرونا جایی نمیریم..واقعا دیگه خسته کننده شده..دوری از کسایی که دوستشون داریم ..موندن تو خونه اونم تو این فصل زیبا که همه دلشون میخواد برن تو دل طبیعت وتفریح.... چقدر حیف که این روزا داره اینجور سپری میشه. واما به تو گل پسر حق میدم که گاهی کلافه بشی ونق بزنی اما بدون که مامان وبابا همه ی سعیشونو میکنن تا تو گل پسر از مریضی دورباشی..وهر کاری از دستمون بر بیاد واسه سرگرم کردنت انجام میدیم.. شده ساعتها نشستم کنارت وتو ماشین سواری کردی..مثلا تاکسی داری..منو تا یه مسیر میرسونی بعد کرایه هم ازم میگیری😂😂 پلیس بازی و بدو بدو و قایم موشک و... اینکه الاکلنگ میشم وسوارم میشی بماند😂😂 عزیز دلم بزرگ شد...
25 شهريور 1399

عمه شدنم مبارک😊

سلام به گل پسری مامان وبابا این روزا بی صبرانه منتظر اومدن یه فرشته کوچولو بودیم.. به قول شما..حسین میخواد از بهشت بیاد..وقتی ازت پرسیدم بهشت کجاست؟ گفتی ..آب زیاد داره😂😂موز داره😂😂😂 فدای توضیح دادن هات بشم😍 ماه خرداد پر از تولدهای عزیزانم بود..(چهارم تولد دایی جون محمد..پنجم تولد زندایی..😊).وحالا دهم خرداد تولد گل پسرشون حسین🌷🌷🌷🌷 چه خانواده خردادی ایی😅 از صبح منتظر بودیم تا زندایی وپسر گلش ومرخص کنن تا بریم عیادتشون.. اینم عزیز دل عمه و رفیق گل پسرم😊 16خردا د هم مراسم شب هفت واسم گذاری و عقیقه کردن بود.. فدات بشه عمه..یه خورده بی تابی میکردی. خدا حفظت کنه..دوستت دارم. واما گل پسرم این روزا خیلی شیطون شده و بیشتر از همیشه دلبری...
19 خرداد 1399

عید فطر سال 1399

سلام عزیزترینم واقعا امسال سال عجیبی بود..سالی که قدر خیلی چیزایی که داشتیم والان میدونیم..بغل کردن ودیدن وبوسیدن عزیزامون...وای که چقدر دلم برای یه روز بدون کرونا تنگ شده..😢😢 خدای خوبم ماه مبارک رمضان تموم شد وخیلی از حسرت ها روبه دلمون گذاشت..حسرت دعا ی دسته جمعی و هیئت و... کمکمون کن و عیدی همه ما نجات از این ویروس قرار بده...آمین واما گل پسر مامان،با رعایت همه نکات بهداشتی یه سر بردمت پارک.. ودیگه کل روز خونه بودیم.. چند روز دیگه حسین(پسر دایی محمد)هم به دنیا میاد...به قول تو از بهشت میاد..و لحظه شماری میکنی که بیاد وباهاش بازی کنی😂😂 قرار شده اسباب بازی بهش بدی وبغلش کنی..کلی نقشه براش کشیدی.. روزی چند بار نقش حسین وبازی میکنم..ال...
4 خرداد 1399

ماه مبارک رمضان سال1399

سلام عزیزترینم.. این روزهای ما همه چیزمون همه برنامه هامون گره خورده با  ویروس  کرونا.. همش میگی میرم کرونا رو شکست بدم..وبا شمشیر به هوا میزنی... گل پسرم.این روزا از خونه موندن کلافه شدی ..ولی چاره چیه باید مراعات کنیم. دیروز عصری خاله بازی بازی زنگ زد وازمون خواست که باهاشون بریم بیرون و یه دوری بزنیم..اول گفتم نه.ولی اینقدر مظلومانه ازم خواستی که بریم دلم نیومد بگم نه...گوشه چشاتو نازک کردی وگفتی بگو میایم دیگه😉😉 اینقدر با ناز وادا حرف میزنی ودلبری میکنی که حد وحساب نداره😘😘 مثل همیشه این دلبری هات موقع خوابوندنت بیشتر هم میشه..همش دنبال یه نوضوع برای تعریف کردن میگردی که یه خورده دیر تر بخوابی..مثلا ساعت 12:30بشه یک شب😂😂 ب...
16 ارديبهشت 1399