جوجه طلایی ما

جان وجانان منی

تندیس دست وپای گل پسرم

این مطلب انتشار نشده مال 22اسفند سال 1396می باشد😀😀 عزیز تراز جانم امروز شش ماهت کامل شد. باخاله نفیسه کلی تلاش کردیم تا بتونیم تندیس دست وپاتو درست کنیم. ولی از اونجایی که گل پسرمن خیلی حساس وقلقلکیه اصلا اجازه نمیدادی😯😯 بالاخره با زحمات فراوان وخرابکاری های بسیار..موفق شدیم یه چیزی درست کنیم.. تزئینات اتاقت هم در آخرین روزهای اسفند که چه عرض کنم آخرین ساعات سال 1396..به اتمام رسید. امسال مطمئنم سال خوبی خواهد بود..چون فرشته ای مثل تو کنارمونه..باتوکل به خدا .. مامان عاشقانه دوستت داره..😍😍 ...
9 تير 1397

نه ماهگی

سلام عزیز دلم. این روزا ذهنم همش درگیر دستات بود یادم رفت مطلب واسه نه ماهگیت بزارم..ببخش ناز گلم. دلبری هات خیلی بیشتر شده،وقتی بابایی میاد اینقدرخوب ازش استقبال میکنی که محو رفتارت میشم. صبح ها وقتی بابایی میره سرکار پشت سرش گریه میکنی..ومن دراون لحظه ماموریت دارم سرت وگرم کنم تامتوجه رفتن باباییت نشی😐😐 هرروز عزیز تر وشیرین تر میشی..خودتو لوس میکنی وبعضی وقتا الکی گریه میکنی تابغلت کنم...(منم تواین مورد به بقیه گوش نمیدم که میگن بغلش نکن بزار بغلی نشه) باتمام وجود بغلت میکنم.. کوچکترین چیزی که روی زمین باشه میزاری تودهنت وهیچ جوره هم نمیزاری از دهنت در بیارم.. همین الان داشتی بغل بابایی بازی میکردی وباهم فوتبال برزیل وسوئیس ونگاه میک...
27 خرداد 1397

عیدفطر

سلام عزیز تراز جانم عیدت مبارک گل پسرم. دستات یه خورده بهتر شده.دکترت گفته نباید پیش گل وگیاه ببرمت..این چند روزهم هوا خیلی خوبه.دلم نمیاد نبرمت پارک اما دیگه بخاطر خودت مجبورم خونه نگهت دارم تا خوب خوب بشی😘 امروز وقتی حاضرت کردم که بریم بیرون ،بدون اینکه حرفی بزنم بای بای کردی...یعنی عاشقتم عزیزم.. من وبابایی یه ساعت قربون صدقه ات رفتیم... رفتیم خونه بابابزرگ وعید وتبریک گفتیم... ازاونجا هم یه سررفتیم خونه خاله عزیزت.. پیش محمدحسین ومحمدصالح ونازنین مریم😙😙   ...
25 خرداد 1397

اولین مریضی

سلام نازنین پسرم هیچ وقت دوست نداشتم این اولین باشه.. واسه اولین بار سرماخوردی..با اینکه اینقدرمواظبتم ورعایت میکنم.اما هوا یهو سرد میشه ..ورعد وبرق های شدید..منم که ترسو😂😂 روی دستت هم جوشای قرمز ریز دراومده که نگرانیم بیشتر شده😭 البته با داروهایی که بهت دادم سرفه هات خوب شده اما حساسیت روی دستات هنوز مونده..به امیدخدا زود زود خوب میشی ..عزیز دلم😘😘 ...
15 خرداد 1397

هشت ماهگی

س سلام نازنینم اینقدر درگیرم اصلا فرصت نکردم یه سربه صندوقچه خاطرات بزنم..آخه گل پسرم شروع کرده چاردست وپا راه میره.. دکوراسیون خونه روچندبارعوض کردم وچیزای خطرناک وازجلو دست برداشتم.اما باز میری سراغشون وهمه چیز ومیریزی بهم. عاشق پلاستیکی😂😂😂یه پلاستیک میگیری دستت وتیکه تیکه میکنی😅 باکتابت بازی میکنی وتا به عکس اردک میرسی میگی اوگ اوگ...مثلا صدای اردکه😂 یه خورده هم سرماخوردی وسرفه میکنی😢 با این حال بهترین وعاقلترین بچه ای عزیزم. خیلی دوستت دارم وعاشقتم.   ...
7 خرداد 1397

هفت ماهگی

22روزاز فروردین سال 97گذشته عزیز نازنینم امروز هفت ماهت تموم شد.. هرروز شیرین تر میشی ودلبری میکنی واسه من وبابات😍 وقتی میگم دسی دسی دست دست...قشنگ میفهمی ودست میزنی.. دوتااز دندونای پایینتم دراومده. ازاین سراتاق قل میخوری میری اون سر😂😂 ماشاالله یه جا بند نمیشی..یه خورده هم دنده عقب میری..برای گرفتن اسباب بازیهات خودتو اینور واونور میکنی وباتلاش فراوان موفقم میشی👏👏👏 خلاصه یه پسری شدی که لنگه ات هیچ جا نیست..عزیزی😘😘😘
27 فروردين 1397

دندون طلای مامان

20روزاز فروردین سال 97گذشته امروز جشن دندونی عزیز دلم گل پسرم محمد کسری بود😍😍 پسردارم یه دونه،قشنگ ومهربونه توی دهان محمدکسری یه گل زده جوونه گل نگو مرواریده،مثل طلا سفیده زنده باشی عزیزم😊😊 عاشقتم مامان😘😘 ...
22 فروردين 1397

سیزده بدر

13فروردین 97 بالاخره ایام عید تموم شد وسیزده بدر رسید.. باعموها وبابابزرگ ومامان بزرگ رفتیم حوالی سداکباتان وسیزده رو در به در کردیم. خیلی پسرخوبی بودی..ممنون عزیزم گل پسرم شده زنبور عسل مامان وبابا.😍😍 عاشقتم..
14 فروردين 1397