جوجه طلایی ما

جان وجانان منی

پدرم تاج سرم

11فروردین سال1397 هنوز قَدَّم به قدِ بابا نرسیده بود که تو سٌجده های نمازش سوار کولش میشدم ، دستامو دور گردنش حلقه میکردم و با صدای بلند میخندیدم و بابا هیچوَقت بخاطر اینکارم منو سرزنش نکرد ، بجاش وقتی دستام دور گردنش بود و از کولش آویزون بودم محکم تر وایساد تا نذاره زمین بخُورم اون موقع قوی بودنِ بابا از نظرِ من همین وقتا بود ، بُزرگتر که شدم فکر کردم چون بابا کَله ی عروسکمو به تنش وصل میکنه قویه ، بعدتر قوی بودن بابارو وقتایی دیدم که وقتی چند کیلو میوه رو یهو تو دستاش میگرفت و میاورد خونه ، بابا قَوی بود ، دیگه مُطمئن شده بودم که قویه ، چون میدونستم واسه هر هزار تومن پولی که میاره تو خونه عرق ریخته و زَحمت کشیده ، پُشت هر لبخندی که میزنه ه...
11 فروردين 1397

اولین ها..

سلام عزیز دلم واسه اولین بار رفتی آرایشگاه.. اولین مشتری آرایشگاه تارامو در سال 1397 توبودی..قربون قدوبالای گل پسرم😍😍 راستی امروز برای اولین بار بابا رو هجی کردی.. عاشقتم مامان😙😙😙 ...
8 فروردين 1397

عید نوروز

اول فروردین سال1397 ساعت یه ربع به هشت سال تحویل شد💐👏💐💐💐👏👏👏👏 بالاخره دقیقه نود کارا روتموم کردم و واسه  لحظه سال تحویل رفتیم خونه بابا بزرگ.. گل پسرم.دلبندم...این اولین سالیه که پیشمونی..عاشقانه دوست دارم وسال نو روبهت تبریک میگم.. این روزا خوب میشینی ولی باز بهت اطمینان نیست ..می افتی. عزیز دلم امروز واسه ناهار رفتیم تالار حاج آقا ..همه ازت تعریف میکردن ودرآخرمیگفتن که جفت منی😂 خیلی ساکت وآرومی ووووو کم خواب وبد خواب😢😢که اذیت میشم وبه کارای خونه نمیرسم. الان که دارم مینویسم یه دستم روته که بیدار نشی😞😞 امیدوارم بهارزندگیت همیشه سبز باشه😘😘 عاشقتم مامان😘😘 ...
1 فروردين 1397

ششمین ماهگرد

22روزاز ماه اسفند هم گذشت وعزیز دل من شش ماهه شد. امروز نوبت واکسنت بود که خدا روشکر اذیت نشدی.. چه حالی میده برات خرید عید میکنم😊😊 کلا بی خیال خودم شدم.اما بابایی از یادم نرفته😂 این روزا همش غلت میزنی..با دقت نگاه لبام میکنی ومیخوای ادای منو دربیاری..لباتوغنچه میکنی ومنو دیونه خودت میکنی😅 دوستتون دارم و عاشقتونم..مامان فاطمه😙😙 ...
26 اسفند 1396

تولدمه😊

نوزدهم اسفند96 هرسال روز تولدم یه حس غریبی داشتم .. ولی امسال یه فرقی داره با سالهای گذشته..امسال توهستی توکه همه چیزمی. واقعا توبرام بهترین هدیه ای عاشقتم مامان😙😙 ...
26 اسفند 1396

جان منی

26بهمن سال96 جان دل من ...گل پسرم ساعت 22:15بود که بدون کمک برای اولین بار غلت زدی👏👏👏👏 عاشقتم مامان😘😘
27 بهمن 1396

پسر همسایه

امروز رفتیم ملاقات همسایمون..مریم خانم آخه گل پسرش به دنیا اومده.. قند عسل من.اینقدر خندیدی وبازی کردی همه میگفتن چقدر نازه پسرت😊😊 عاشقته مامان😍😍
24 بهمن 1396

پنجمین ماهگرد

22بهمن سال1396 5 ماهه که قدم به دنیـــای ما گذاشتی و شدی همه زندگــــی مـن و پـدرت . چه زود گــذشت ! این روزهای تو ؛ صداهای بامزه در میاری و میگی :گی گی گی...منم باهات حرف میزنم.مثل خودت ! زبــون تو در میاری مثلا میخوای فوت کنی...انقدر خوشم میاد که نگو. وقتی شیر میخوری چه ها که نمیکنی!با دستات!منم بهت خیره میشم و قربون صدقه ات ميرم . وقتي صدات ميكنم به سمت صدا برميگردي ...و شروع ميكني به خنديدن. گاهی اوقات به پهلو میشی ولی کامل غلت نمیزني . تو بغل غریبه و اشنا شــادی و خنـــدون، مخصوصا با جنس مذکر ارتباط صمیمانه تری داری . همه در اولین نگاه میگن:چه پسر خوش اخلاقی. وقتی بابایی از درمیاد تو اینقدرتوبغلم دست وپا می...
23 بهمن 1396